هرآن فردی که دارد زر به عالــــــم زور هــم دارد ولی هر کــس که دارد زور و زر مــــــــزدور هم دارد مخور هرگـــــز فریـــب زرق وبـرق ِزر که می گویند اگر ویــرانه دارد گنــج ، مـــار و مــــــور هم دارد امــــیری را اگـــر دیدی فقیـــــری را مـــکن تحقیر که هر شمعی به قدر خود نـــــــــور هم دارد مزن نیــــش ار نداری بهره ای از نــــور ای مــــنعم که این قـــدرت نــمایی تورا زنبــــــــــور هم دارد عصادردست موسی چونکه باشد می شودصعبان وگر نه این عــــصارا در کف خود ، کـــــور هم دارد به جایی گر رسیدی از نظر مفــــــکن ضـــعیفان را سلیمان با همه حشمت نظر بر مـــــــور هم دارد اگر دارد خدا دوزخ برای عاصــــــــیان امـــــا برای مؤمنان خود بهشت و حـــــــــــور هم دارد بترس از آتش قـــــهر خدا کز بـــــــــهر ما ایــــزد اگر دارد بهشت و آب کــوثر ، نــــــــار هم دارد اگر بهرام گــور از گور آرد ســــــــر برون گــــوید که هر صـــــــــیاد ، صـــیادی بنام گـــــورهم دارد اگر تیــــــــغی چو میبُرد ، مَبُر نان کــــسی هرگز که این برندگی را خنجر خـــــــونـــــخوار هم دارد به جای نوش دائم می زنی نـــــیش و نمی دانی که این راه و روش را عقرب جـــــــــــرار هم دارد به گرد هیچ بهر هیچ در عالـــــــم مپیچ ای هیچ که این پیچیدگی را در طبیعت مــــــــــار هم دارد غنی ، حــــق ضعیفان را به غــــــارت می برد اما نمی داند جهان یک خالق جــــــــــــبار هم دارد گنهکارم من ژولـــــــیده یارب خود تو می دانی که گل با آنهمه حسن و لطافت خــــــــار هم دارد زنده یاد "ژولیده نیشابوری"
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ؛
گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ؛
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ؛
طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم ...
گریه نکن پدر ...
همین " نان حلال " ک در دست داری
می ارزد ب تمام سفره های رنگین حرامی ک بعضی ها دارند ...
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد
ک تو داری پدرم .
دستت را میبوسم ک نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم .....
خداوند... کلید آسمان را به کسی می بخشد که شبی ؛
با کلید اشک چشمانش را گشوده باشد...
یا با محبت ، اشک چشمی را بسته باشد.
خوشا به حال آنانکه ،
می بخشند بی آنکه به یاد آوردند
و میگیرند بی آنکه فراموش کنند.
پدرم
آرزوهایم را قورت می داد
تا چشمانم مه گرفت
چون
دستش مانند
پای برادرم همیشه لُخت بود…
چقدر صورتم
بوی زحمت می گیرد
وقتی نوازشم می کند!
باید که ز داغم خبری داشته باشد ،
خجالت نکش..
اینجوری هم به من نگاه نکن...
تو در چشمان من از تمام فرشته های دنیا زیبا تری..
حتی با این لباس کهنه...
با این دستهای چروک و سرما زده ...
لبخند بزن عروسک من...
سهم تو از دنیا لقمه ی کوچکی است که در دست داری...
آری بهــار زیبـاسـت
باران دل انگـیز اسـت، برف زیبـاسـت
وقــتی از پشـت پنجـره اتاقـی گـرم
نظـاره گـرش باشـی
باران از دید کودک فـقـــیـر یعنی :
صـدای چـکه کـردن ســقـف
و زمسـتان یعـنی :
ناخـنهــای کــبـود شـده از فــرط سـرما
گـاهی هــم به آنهـا بیـانـدیـشــیـم . . .
.: Weblog Themes By Pichak :.